صبانوشت

این هم نوشته ای که صبا برای تکاور توی جزوه ی دانشگاهش نوشته بود. که البته در پست قبلی بهش اشاره شده بود...


این اولین متن (برای مشاهده ی نسخه ی اصلی عکس، روی آن کلیک راست کرده و View Image را بزنید) :



نون و نمکو تا حالا دیدی؟ BBC فارسی نشون می ده. یه بار رفته بودن سوئد فکر کنم

می دونی مدل غذا پختنشون طوری بود که مواد مختلف غذا رو، هم نمی زدن یعنی مخلوط نمی کردن. اینجوری هر لقمه ی غذا طعم متفاوتی داشت، خیلی جالبه نه؟

امروز هم اینجوری بود، شروع حرفهامون، ادامه ی حرفهامون و آخرش هر کدوم یه طعم خاص داشت، متفاوت از هم، یه جور ِ جالب، یه جور ِ خوب.

ممنونم واسه همه چی، خیلی خوش گذشت.

صباح 4/8/1388


این هم دومین متنی که صبا برای تکاور نوشت:



امروز بعد از مدت ها با خودنویس آبی نوشتم، خیلی حس خوبی بود!

امروز برگ ها وقتی می ریختن، برف پاک کن های ماشین اصلا سعی نمی کردن اونا رو پاک کنن،دقت کردی؟ بیشتر سعی می کردن واسه یادگاری نگهشون دارن!

امروز چیزای قشنگ زیاد بودن، خیلی زیاد و دوست داشتنی: همین آهنگ آلمانی، شهرام ناظری، چیپس و نوشابه، خیابون بابک، همین چراغ قرمز که میگی چندین باز سبز شد، تمام حرفهایی که زدیم و خندیدیم و... .

خیلی خوب بود (:

صباح 4/8/1388

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد